امید به زندگی یک شاخص آماری است که نشان می دهد متوسط طول عمر در یک جامعه چقدر است. بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، سن امید به زندگی در ایران ارتقا پیدا کرده است.
آمارها نشان دهنده بهبود برخی شاخص های مهم سلامتی نظیر «سن امید به زندگی» و «مرگ و میر مادران و نوزادان» است.
امید زندگی زنان در همه جوامع چند سال بیشتر از مردان است. سطح سواد و سطح درآمد دو شاخص مهم دیگر در این زمینه هستند و ایران در بین کشورهای متوسط جهان، دارای رتبه هفت در شاخص توسعه انسانی است.
افزایش امید به زندگی منوط به گسترش سلامت سالمندان، پیشگیری از مرگ و میر نوزادان و جلوگیری از مرگ و میر ناشی از حوادث رانندگی است.
مطابق با آمار رسمی که به مناسبت صدمین روز ریاست جمهوری حسن روحانی منتشر شد، طول عمر متوسط در ایران به 75,6 رسیده است. مطابق با داده های سال 2005، طول عمر متوسط ایرانی ها 70,4 بود که بتدریج به 75,5 سال تا 2016 افزایش یافت.
بالاترین میزان امید به زندگی در ایران مربوط به استان های تهران و گیلان و کمترین امید به زندگی مربوط به استان سیستان و بلوچستان است.
افزایش متوسط طول عمر، انسان را وارد دوره سالمندی — یکی از دوره های حساس و مهم زندگی می کند. توجه به مسائل این دوره از جمله موضوع کیفیت زندگی سالمندان و عوامل موثر بر آن نظیر حمایت های اجتماعی از اهمیت به سزایی برخوردار است چرا که این گروه جزء گروههای آسیب پذیر جامعه می باشند. در فرآیند تحول، بازنشستگی مرحله ای است که آغازگر بروز تغییرات بالقوه مهم در زندگی است.
نتایج مطالعات نشان داده است که با داشتن منبع کنترل درونی، احساس هدفمندی در زندگی و رضایت زناشویی بالاتر، افراد بهتر می توانند با تجربه بازنشستگی کنار بیایند و حتی می توانند بازنشستگی موفقی را تجربه نمایند و به تبع کیفیت زندگی بالاتری را تجربه خواهند نمود.
آری، دوره سالمندی فرا می رسد و کارمندان چند روز پیش به خیل بازنشستگان می پیوندند. فرد وقتی بازنشسته می شود، پس از مدتی با یک روند یکنواخت روزانه روبرو می گردد. دیگر نیازی به رفتن سر کار نیست، نیاز به معاشرت با همکاران قبلی بتدریج در سایه قرار می گیرد و نوعی حالت رخوت و سستی روحی سر بلند می کند.
بعد از یک عمر بیدار شدن صبح زود و عجله برای رفتن سر کار، باید به چیز دیگری عادت کرد. حال و هوای اولین روزهای بازنشستگی را از بازنشستگانی که مزه این دوران را چشیدند جویا شدیم.
— آدم حس می کند که به انتهای خط کار و خستگی رسیده است. حالا یک دوران دیگر شروع می شود.
— دوره ای بود که پیش خانواده بودم. صبح ساعت 6 بیدار می شدم و سر کار می رفتم.
— اگر مکانی باشد که هر کسی بر اساس تخصص خودش در فراگیری آن به نسل جوان بتواند کمک کند، خیلی خوب خواهد بود. چون چنین چیزی نیست، نمی توان گفت بازنشستگی خوش می گذرد.
مسئولان با آگاهی از شرایط جدید زندگی بازنشستگان و برای کمک به آنها دست به اقداماتی برای رفع افسردگی و خانه نشینی بازنشستگان زده اند و مراکزی به نام «خانه های امید» راه اندازی شدند. این خانه ها با هدف ایجاد شرایط رفاهی و تفریحی برای گذران اوقات فراغت و بهرهمندی از توانمندی بازنشستگان و افزایش مشارکت اجتماعی آنان ایجاد شده اند.
خانه های امید متناسب با نیازهای بازنشستگان به بخشهای مختلفی چون کافیشاپ، سالن ورزشی، کتابخانه و اتاقهای اداری و خدمات پزشکی و آموزشی تقسیم شده است و به فعالیتهای متنوعی نظیر آموزش شطرنج، رایانه، گروه سرود، حافظخوانی، مشاوره حقوقی، کلاسهای روانشناسی، و طب سنتی میپردازد و به مجموعهای بزرگ برای فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی بازنشستگان کشوری تبدیل شده است.
آقا ضیاء 72 ساله بازنشسته دانشگاه ملی گفت: «با ورود به برنامههای ورزشی و آموزشی خانه امید، تحول جسمی و روحی را در خودم احساس میکنم. در اینجا، ضمن رعایت تمام استانداردها، ورزشهایی متناسب با سن و بیماریهای بازنشستگان آموزش داده میشود،که منجر به ارتقای سلامتی، تحرک و نشاط در من شده است.من با مراجعه به خانه امید میتوانم همسالان خود را ببینم و همین به من انگیزه زیستن میدهد.
نرگس خانم 77 ساله، بازنشسته آموزشوپرورش، که به خانه امید میرود برای ما تعریف کرد:«من مشکل کمردرد، خشکی بدن داشتم و مثل فلجها شده بودم، اما از زمانی که به کلاسهای ورزشی خانه امید آمدم، خیلی راضی هستم و مشکل خشکی بدن و کمردردم بسیار بهتر شده و بدنم انعطافپذیر شده است».
شهربانو 68 ساله، بازنشسته آموزشوپرورش، تعریف کرد: «پسرم را از دست داده بودم و افسردگی شدیدی داشتم، به گونهای که خانوادهام نگران سلامتیام بودند، اما با شرکت در کلاسهای خانه امید روال زندگیام تغییر کرد. ما زنان تنهایی بودیم که فقط گوشه خانه مشغول خانهداری بودیم و جایی نمیتوانستیم برویم. با آمدن به خانه امید و شرکت در تورهای گردشگری خانه امید و سفر به نقاط مختلف، روحیهمان برای ادامه زندگی دوچندان شده و نشاط به دلهایمان و خنده به لبهایمان برگشته است».
آری،
زندگی را نفسی، ارزش غم نیست، آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست…
ir.sputniknews.com